نمایش؛ زبان بدن برای آموزش برابری جنسیتی به کودکان

کنترل-زِد، مجموعه‌ای از گفت‌وگوهای زنده و گزارش‌هایی درباره موارد متعدد جنسیت‌زدگی در نظام آموزشی رسمی و غیررسمی در ایران است. در این مجموعه، از منظر جنبش زنان و جنبش‌های دیگر مدنی در پیوند با مبارزات برای برقراری برابری جنسی و جنسیتی، به بررسی روش‌های مختلف مبارزه برای لغو این نظام جنسیت‌زده می‌پردازیم. این مجموعه، پروژه ضمیمه را به‌عنوان آلترناتیوی در برابر نظام آموزشی و منابع درسی آموزشی مدارس، به آموزگاران، والدین، کنشگران و دغدغه‌مندان پیشنهاد می‌کند. برای دستیابی به منابع آموزشی آلترناتیو و پژوهش‌ها در این زمینه، به وبگاه ضمیمه مراجعه کنید.

مجموعه گفت‌وگوهای کنترل-زد، جمعه هر هفته ساعت ۸ شب به وقت ایران در لایو اینستاگرام «ایران‌وایر» برگزار می‌شود.

«نیلوفر بیضایی»، نویسنده، کارگردان تئاتر و پژوهشگر فمینیست، یکی از مهمانان این برنامه بود. با او درباره نقش نمایش، هنر فمینیستی و ساختارشکنی در آموزش برابری جنسی و جنسیتی به کودکان و نوجوانان، به گفت‌وگو پرداختیم.

سال ۱۳۸۸ در میانه خیزش گسترده مردم ایران، در آلمان نمایشی بر روی صحنه رفت که برای خیلی‌ها تازگی داشت. پرفورمنس بود یا تئاتر؟ موزیکال بود یا درام؟ مستند بود یا داستان؟ هنر بود یا انقلاب؟ این‌ها پرسش‌هایی بود که تماشاگران این اثر نمایشی منحصربه‌فرد مطرح می‌کردند؛ به‌ویژه آن‌هایی که نخستین بار بود خود را در معرض ساختارشکنی نیلوفر بیضایی می‌یافتند. این کارگردان شهیر، بار دیگر اثری به‌روی صحنه برده بود که قواعد منجمد شده را می‌شکست و شاهکاری نو خلق می‌کرد.

«یک پرونده، دو قتل»، نمایشی مستند بود از یکی از جنایات بسیار جمهوری اسلامی؛ قتل «پروانه اسکندری» و «داریوش فروهر.» المان‌های نمایشی با موسیقی، پرفورمنس بدن، تصاویر مستند و تماشاگران درآمیخته بودند و صحنه‌‌ای خلق کرده بودند که تعریف تازه‌ای از هنر نمایش ارائه می‌داد. هنری که به هنر فمینیستی معروف شده است، یعنی علاوه‌بر سوژه، محتوا، متن و دیالوگ‌ها، در ساختار و شیوه اجرا نیز انقلاب می‌کند.

دیری نپایید که با وجود قاره‌ای فاصله، سبکی که نیلوفر بیضایی با تمام قدرت، مقاومت و صبوری‌اش در برابر دیدگان شگفت‌زده مخاطبانش می‌آورد، در نمایش‌خانه‌های ایران به‌روی صحنه خودنمایی کرد. جوانانی که گویی زبان نسل خود را یافته بودند، با وجود سرکوب، تهدید، تعطیل شدن و شاید از همه سهمگین‌تر، مورد انتقادات تند قرار گرفتن، رو به ساختارشکنی‌هایی انقلابی آوردند.

این نسل که حالا خود آموزگاران و تربیت کنندگان نسل جوان انقلابی امروزند، هم‌چنان سرکوب می‌شوند و مقاومت می‌کنند. آن‌ها هنوز جایی در رسانه‌ها، مرکز دوربین‌هایی که روی سلبریتی‌ها زوم است، و روایت‌های تاریخی فرهنگ و هنر نیافته‌اند؛ اما، در حال پرورش نسلی هستند که هنجارشکنی اصل زندگی‌شان شده و مفاهیم برابری جنسی و جنسیتی از دغدغه روزانه‌شان فراتر رفته است، تا آن جایی که حاضرند بی‌تردید جان خویش را هزینه دستیابی به حقی بکنند که در آن حقانیتش تردیدی ندارند.

جنبش‌های زنان، کوییر و برابری‌طلبان جنسی و جنسیتی در ایران نوپا نیستند. نزدیک به دو قرن از مبارزه بی‌امان‌شان می‌گذرد و در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ورود کرده‌اند. این جنبش‌ها مانند هر جنبش دیگر در تاریخ تمدن بشری، مسیری را رو به تعالی و گسترده شدن طی کرده‌اند. این مسیر که در فمینیسم به چند «موج» تقسیم می‌شود، با وجود ریشه‌های محلی و بومی‌اش، زیر آسمانی جهان‌گستر به دیگر جنبش‌های نظیرش پیوند می‌خورد. اگر آغاز مسیر هدف دستیابی به‌حق شهروندی و به رسمیت شناخته شدن به‌عنوان صاحبان اختیار در مشارکت‌ها و نقش‌آفرینی‌های اجتماعی و سیاسی بود، در موج دوم، علاوه‌بر اهمیت کمی حضور زنان، محتوا و مساله زنان به‌عنوان سوژه، نقطه تمرکز فعالیت این جنبش شدند. موج‌های سوم و چهارم که فضای جنبشی نیم قرن گذشته را به تدریج در خود جای دادند، گستره فعالیت خود را به تقاطعات متکثر و گوناگون ستم‌ها بردند و برای این سطح رشد، ساختارشکنی را در پیش گرفتند.

این سرعت پیشروی کم‌نظیر جنبشی، موجب شد جهان‌بینی اجتماعی نسل‌های جوان روز‌به‌روز از کادرهای بسته ایدئولوژیک در نظام آموزشی اسلامی ایران بیشتر بیرون بزند. امروزه فاصله بسیار ارزش‌های کودکان و نوجوانانی که در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، مبارزه را امر خود می‌داند و آنچه در کتاب‌های مدارس تدریس می‌شود، به وضوح می‌توان دید.

این نسل که سرکشی و طغیان برایش ارزش است و گویی خیلی زودتر از عرف سنی بالغ شده است و مسوولیت اجتماعی خود را پذیرفته، آیا پذیرای شکل و فرم‌های پدرسالارانه آموزشی است؟ یعنی آیا می‌پذیرد معلمی به‌عنوان دانای کل و دارای اختیارات و قدرت مطلق با کتابی نوشته شده بر همین مبنا، به او بگوید «ساکت؛ دست به سینه؛ گوش کن و از روی هر درس و جمله‌ای که گفتم چندین بار مشق کن؟»

نظام آموزش رسمی در جمهوری اسلامی اما، هنوز بر همین مبنا تنظیم شده است. علاوه‌بر مفاهیم به‌شدت جنسیت‌زده که در کتاب‌هایش درس می‌دهد، در ساختار و فرم آموزش نیز جنسیت‌زده، مستبد و پدرسالار است. پروژه ضمیمه، در کنار پژوهش پیرامون جنسیت‌زدگی در کتاب‌های درسی، علاوه‌بر ارائه دادن محتوایی آلترناتیو برای آموزگاران، روش‌های آموزشی از جمله بازی و تمرین‌هایی را معرفی می‌کند که معلمان و والدین بتوانند در برابر ساختار جنسیت‌زده، مستبد و هرمی آموزش به‌کار بندند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *