واژهی تبعیض جنسی به قیاس از واژهی تبعیض نژادی و برای افشای نابرابری مبتنی بر جنس، به ویژه نسبت به جنس مؤنث ساخته شده است. این لغت در معنایی وسیعتر برای اشاره به کلیشههای تبعیضآمیز زنانه و مردانه بر اساس «جنس» به کار میرود.
تلاش جهانی برای مبارزه با تبعیض جنسی
تبعیض جنسی همواره یکی از مشکلات اجتماعی بوده است. در سال ۱۹۶۷ سازمان فرهنگی آموزشی ملل متحد «یونسکو» مصمم شد برنامه عمومی درازمدتی را با هدف تامین برابری امکانات دختران در زمینه آموزش و پرورش در پیش گیرد. گروههای مسئول این پژوهشها موظف شدند به بررسی کتابهای کودکان و کتابهای درسی دبستانی در کشور خود بپردازند. آنها اهدافی مانند ترسیم تصویر نادرست زنان و مردان و نقشهای کلیشهای که به آنان نسبت داده میشد را برای سنین تا ۱۲ سال در دستور کار قرار دادند.در ژوئیه ۱۹۸۰ نیزکنفرانس جهانی ملل متحد برای زنان، مصرانه ازحکومتها خواست تمام تدابیر لازم را برای محو کلیشههای تبعیضآمیز جنسی در مطالب آموزشی در پیش گیرند.
مبارزه برای پاکسازی کتابهای درسی کودکان از تبعیض جنسی
آندره میشل، نویسنده کتاب «پیکار با تبعیض جنسی»، درباره علت این تصمیم جهانی می نویسد:«زنان متعلق به محیطهای مختلف فرهنگی و اجتماعی نشان دادهاند که قادرند در عرصههایی که به طور سنتی مختص مردان بوده است نقش ایفا کنند و ارتقای مقام بیابند، اما در کتابهای درسی و ادبیات کودکان این دگرگونیها بازتاب نیافته و برخی کتابهای درسی همچنان حامل پیامهای بیحاصل و پوسیدهاند.»
سابقه تبعیض جنسی در ایران از گذشته تا کنون
در ایران قرون گذشته تبعیض علیه زنان بسیار رایج بود، چنان که بزرگان علم و ادب ایران نیز اشعاری در منع تحصیل دختران داشتند. از جمله نظامی سروده بود: دختر چو به کف گرفت خامه، ارسال کند جواب نامه/ آن نامه نشان روسیاهیست، نامش چو نوشته شد گواهیست!
رجبعلی مختارپور، پژوهشگر ارشد اجتماعی که به تحلیل محتوایی تبعیض جنسی در کتابهای درسی کودکان پرداخته است، به دویچه وله میگوید: «متاسفانه طی دهههای اخیر، تبعیض جنسیتی در کشور ما با استنباطهای مذهبی برخی نیروهای حاکم، توام و تئوریزه میشود. برداشت این گروه سیاستمداران دینی از احکام اسلامی این است که مردان نیروی سازنده اجتماع هستند و در راس خانواده قرار دارند، زنان نقش پشتیبانی از مردان را به عهده دارند و از این رو باید به خانهداری و تربیت بچهها بپردازند و کمتر در عرصههای اجتماعی حضور داشته باشند. افراطیترها حتی حضور زنان در محیط بیرون از خانه را عامل فروپاشی خانواده و همچنین یکی از موانع پیشرفت جامعه میدانند چرا که زنان را دامهای پهن شده شیطان میدانند که حضورشان در بیرون از خانه، باعث گمراهی مردان و هدر رفتن نیروهای جامعه میشود.» وی معتقد است: «برهمین اساس، برای ممانعت از حضور موثر زنان در عرصههای اجتماعی (کار، تحصیل، ورزش و…) محدودیتهای اساسی ایجاد میکنند و تلاشهای زنان و دختران ایرانی برای حضور موثر در اجتماع، نه تنها با استقبال مواجه نمیشود، بلکه همواره سعی میشود از حرکت جامعه به سوی پشت سر گذاشتن این تبعیضها جلوگیری کنند. در این میان نیروهای مخالف حضور زنان صرفاً به تئوریپردازی بسنده نمیکنند، بلکه برای دسترسی به اهداف خود از وضع قوانین مختلف و استفاده از ابزارهای فرهنگی و آموزشی نیز بهره میگیرند و طبیعتاً یکی از عرصههای فعالیت آنها، نهاد آموزش و پرورش است.»
آقای مختارپور به عنوان نمونه به بررسی کلیشههای تبعیض آمیز جنسیتی در کتاب فارسی سوم دبستان در سال تحصیلی ۱۳۹۲-۹۳ پرداخته است، کتابی که در سال جاری بازنویسی شده و از برخی متون برای اولین بار در آن استفاده شده است.

جایگاه دختران در نهادهای اجتماعی
رجبعلی مختارپور می گوید: «کتاب فارسی سوم دبستان در هفت فصل تنظیم شده و در هر فصل، ضمن آموزش زبان فارسی، انتقال مفاهیمی نظیر نهادها، بهداشت، اخلاق و … نیز مورد نظر برنامهریزان آموزش و پرورش بوده است. فصل اول کتاب به نهادها اختصاص داده شده و دو درس اصلی و دو متن فرعی (با عنوان بخوان و بیندیش) را شامل میشود. پسران، راوی هر دو متن اصلی در این فصل هستند.
در درس «محله ما»، پسر از خانه بیرون میرود و با محله و بچههای آن آشنا میشود و همانجا به عضویت تیم فوتبال محله در میآید و درس با این جمله پایان مییابد که «حالا دیگر بچههای محله، امید را میشناسند و با او دوست هستند».
در درس «زنگ ورزش»، پسران در باره علایق ورزشی خود گفتوگو میکنند، راوی به استخر میرود و بعد از طی دوره آموزشی، میگوید: «فردا مسابقات شنای دانش آموزی برگزار میشود و من برای به دست آوردن بهترین رتبه، تلاش خواهم کرد».
در دو درس این فصل (نهادها)، متنهای فرعی (با عنوان بخوان و بیندیش)، به دختران اختصاص دارد. متن اول (شعری با عنوان پدربزرگ) از زبان دختری بیان میشود که پدربزرگ خسته به خانه آنها میآید، مادر برای او چای میآورد و نهایتاً در پایان متن، پدربزرگ با عصایش دخترک را قلقک میدهد و تمام!: در دست پیر او بود/ باز آن عصای زیبا/ خندید و قلقلک داد/ با آن عصا دلم را!
متن فرعی دوم، با عنوان «قصه تنگ بلور»، قصه دختری با نام صنوبر است که با دختر کوچکی آشنا میشود که در یک تنگ بلور زندگی میکند. در بخشی از قصه، صنوبر، دختر کوچولو را به دیدن موزهای میبرد که پر است «از ظرفهایی به رنگ آبی، سفید، صورتی و فیروزهای». در پایان قصه، دختر کوچولو، تنگ بلور صورتی رنگی را در همان موزه، برای ادامه زندگی خود انتخاب میکند.
به این ترتیب دهها هزار دختر کلاس سومی، بارها و بارها این دو درس (۴ متن) از بحث نهادها را روخوانی میکنند، مشق مینویسند و به آنها دیکته میشود تا یاد بگیرند که: فضاهای «بیرونی» (نظیر محله و ورزشگاه) جای پسران است و دختران باید در «اندرونی» خانه به فکر پخت و پز و فراهم کردن شرایط برای رفع خستگی مردان خانه شان باشند، چرا که شرایط و محیط پیرامونشان همچون تنگ بلور برایشان شکننده است!»
تبعیض در نام و تصویر کودکان
این پژوهشگر اجتماعی با بررسی آمار مفاهیم و عناوین کلیدی که بصورت هدفمندی تبعیض جنسیتی را به کودکان القاء می کند ادامه می دهد: «اعتقاد به کمرنگ کردن حضور زنان در جامعه و کمتر دیده شدن آنها درعرصههای اجتماعی، به خوبی در تصاویر کتاب منعکس شده است. در تصاویر نقاشی شدهی افراد در کتاب فارسی، از لحاظ کمی حضور دختران و زنان بسیار کمتر از مردان و پسران است.
از میان ۴۳ تصویر کتاب، در ۱۳ تصویر هر دو جنس (زن و مرد) دیده میشوند، در ۶ تصویر فقط زنان و در ۲۴ تصویر فقط مردان دیده میشوند. تعداد زنان و مردان در کل تصاویر کتاب به ۱۴۲ انسان میرسد و تفکیک افراد به دو گروه گویای آن است که تعداد زن و دختر به ۳۸ مورد (۲۷ درصد) و تعداد مرد و پسر به ۱۰۴ مورد (۷۳ درصد) میرسد. به این ترتیب، حضور اختصاصی مردان و پسران در یک قاب تصویر بیشتر از چهار برابر زنان و دختران است. در بسیاری از تصاویر کتاب، مردان در حال کار، ورزش و تحرک و کند و کاو دیده می شوند. اما در تصاویر مربوط به دختران، تحرک بسیار کم است. برخلاف پسران که در تصاویر کتاب ورزش میکنند و میدوند نه تنها هیچ دختری در حال دویدن نیست، بلکه در یک تصویر، دختر خسته روی کول پدر سوار میشود. اغلب زنان و دختران کتاب، در محیط خانه یا فضاهای بسته و در حال عبادت، درس خواندن، نقاشی و خیاطی، خرید، درماندگی و حتی گدایی دیده میشوند.
علاوه بر تصاویر، از نام دختران نیز کمتر از نام پسران استفاده شده است. در متن درسها، در مجموع ۴۳ بار نام انسان ذکر شده است که از این میان، ۱۵ اسم مربوط به زنان و دختران و ۲۸ اسم (تقریباً دو برابر) مربوط به مردان و پسران است.»

تبعیض در نقشهای حرفهای
بررسیهای کارشناسی نشان می دهد در تمام متون کتاب، مردها علاوه بر نقش پدر نقشهای گوناگون شغلی و اجتماعی بر عهده دارند. در مقابل زنان با حضوری کمرنگ در مسائل اجتماعی معمولا نقش مادر و مادربزرگ را عهدهدار هستند.
از نظر آماری در متن و تصاویر درسها، ۲۱ عنوان شغلی برای مردان ذکر شده است، از جمله معلم، مربی، حاکم، آشپز ماهر، حکیم، فروشنده، کارگر، کشاورز، فرمانروا، شاعر، وزیر، خلبان و غیره. اما در مقابل، تنها عناوین شغلی برای زنان که به آن اشاره شده، یک بار مربی بهداشت و یک مورد خانم معلم است. البته در یکی دیگر از درسها نیز به زن فقیری اشاره میشود که گدایی میکند. در بقیه موارد، زنانی که به آنها اشاره شده یا خانهدار هستند یا صرفاً به مادر بودن آنها اشاره میشود.
نقشهای تاریخی
آقای مختارپور میگوید که مردان نه فقط در همه جای کتاب حاضرند، بلکه نقشهای مهمی بر عهده دارند، تاریخ را میسازند و دنیا را به پیش میبرند. تمام دانشمندان، ورزشکاران، شاعران، نویسندگان، رزمندگان جبههها و… مرد هستند. از هیچ زن دانشمند، نویسنده، شاعر و یا ورزشکار در هیچ جملهای از کتاب فارسی سوم ابتدایی یاد نشده است.
به گفته این پژوهشگر، در درس دیگری با عنوان «ایران عزیز»، همه کسانی که در طول تاریخ ایران به «هنر رونق دادند» و «علم و دانش را گستردند» مردان هستند و یکباره آب پاکی روی دست دانشآموزان دختر ریخته میشود که: “این زمین پاکان / زادگاه “مردان” / خاک پاک ایران”
“شجاعت” صفتی مردانه و “آه و ناله” تنها نصیب دختران
در متن کتاب فارسی مورد تحقیق، شجاعت صفتی مختص مردان است. مثلا نوشتهاند: شهادت محمدحسین فهمیده دلیرانه بود. حسن امیدزاده معلمی شجاع و فداکار بود. رزمندگان (مردانی که از آنها نام برده میشود) شجاعانه جنگیدند و از وطن دفاع کردند، پدربزرگ و دوستانش شجاعانه جنگیدند، اما این صفت هیچگاه برای زنان و دختران بکار برده نمیشود. زنان و دختران در بحرانها گریان هستند: “دختر تنگ بلور” راضی میشود که در یک تنگ کوچک زندگی کند، وقتی آن تنگ میشکند، گریه میکند؛ یا “او در مقابل یک موقعیت تازه آه میکشد، آهسته صحبت میکند و منتظر میماند که دیگران به او کمک کنند”، یا در درسی دیگر: “پری کوچولو آهی کشید و از غصه گریه کرد”، یا “خاله خرگوشه آه کشید”.

رجبعلی مختارپور تاکید میکند که در این کتاب رفتارهای کلیشهای زنانه – مردانه، برای دانشآموزان پسر و دختر نیز ترویج میشود: پسرهای کلاس سوم ابتدایی هیچ وقت گریه نمیکنند، هیچ وقت آه نمیکشند، هیچ وقت غصه نمیخورند. آنها اعتماد به نفس دارند، به آسانی با دیگران ارتباط برقرار میکنند، مصمم و امیدوار هستند، در باره آرزوی آیندهشان صحبت میکنند، برای رسیدن به اهدافشان تلاش میکنند و نهایتاً موفق میشوند. آنجا که “امید به محض ورود به محله جدید، با فضای بیرون از خانه و بچههای محله آشنا میشود، به عضویت تیم فوتبال درمیآید و در آن تیم میدرخشد”، اما دختر – که حتی نامی ندارد- در خانه پیش مادرش میماند تا خستگی را از تن پدربزرگش دور کند و اگر هم از خانه خارج میشود، برای این است که سبدش را از پونههای سبز و تازه پر کند، یعنی همان وظیفه سنتی زنان از دوران انسانهای اولیه!
در یکی از درسها، معلم ورزش پسرها را به انتخاب رشتهای ورزشی و حضور در ورزشگاه تشویق میکند. پسرها همراه معلمشان برای گردش علمی به “دامنه کوه” میروند و “تماشای قله، آسمان آبی، هوای بسیار پاکیزه و تمیز، بوی پونههای وحشی و صدای دلنشین چشمهای که در دامنه کوه روان است آنها را غرق شادی و نشاط میکند. در مقابل دانشآموزان (دختر) با “نظم و ترتیب” به سمت کلاسها میروند و بیصبرانه منتظر مربی بهداشت میمانند تا در مورد “آلودگی صوتی” با آنها صحبت کند.
به گفته رجبعلی مختارپور، خصوصیات کلیشهای در این کتاب، فقط مختص بچههای دانش آموز نیست. مادران کتاب نیز همیشه نقش کلیشهای زنان قدیم ایران را بازی میکند: جملاتی مانند مادر وسایل خانه را جا به جا میکند، مادر چای تازه میآورد، مادر سیبها را میشوید، مادر سماور بزرگی میآورد، و بالاخره مادر رختخواب پهن میکند. حتی وقتی شخصیتهای کتاب از جانوران باشند نیز، اگر پای شخصیتی زنانه در میان باشد، باید همان نقشهای کلیشهای را ایفا کنند: خاله خرگوشه تک و تنها گوشهای نشسته و لباس میبافد.
القاء تبعیض جنسی در پوشش دختران
نابرابری در انتخاب پوشش دختران و پسران به شدیدترین وجه آن در دو تصویر مقابل هم در صفحههای ۸ و ۹ کتاب فارسی سوم دبستان نمایان است: در صفحه ۸ (درس پدربزرگ)، دختر در محیط “خانه” و در کنار مادر و پدربزرگش، لباس کامل (بلوز آستین بلند، دامن و جوراب ضخیم) پوشیده و روسریاش را محکم روی سرش بسته است، طوری که باصطلاح رایج “حتی یک تار موی سرش پیدا نباشد”. صفحهی مقابل (درس زنگ ورزش)، یک “استخر مردانه” را نشان میدهد که پسرهای لخت با یک شلوار کوتاه، مشغول شنا هستند و البته معلم یا مربی ورزشی هم مایو و پیراهن آستین کوتاه بر تن دارد.
هر چند بیدقتی یا کجسلیقگی تهیهکنندگان این کتاب را در هیچ صفحهای از آن نمیتوان از نظر دور داشت (مثلاً در تصویر صفحه ۸ که کدبانوی خانه یک گلدان سفالی پر از خاک را در چند سانتیمتری قندان و استکان چای، روی میزی میگذارد)، اما با توجه به اینکه از نظر آموزش و پرورش، کلاس سوم برای دختربچهها که در این پایه به ۹ سالگی میرسند، سن تکلیف است و آنها باید پوششی کامل همچون زنان بزرگسال را داشته باشند، کنار هم قرار گرفتن این دو تصویر اتفاقی نیست. بنظر میرسد که برنامهریزان آموزش قصد دارند این پیام را منتقل کنند که دختران حتی در یک نقاشی از فضای خانه، باید همچون مادرانشان پوشش کامل بر تن داشته باشند، اما پسران، نه تنها در خانه، حتی در بیرون از خانه نیز چنین الزامی را ندارند و دیگران (از جمله زنان و دختران) میتوانند حتی تصاویر مردان بزرگسال را در هر لباسی ببینند.

چه باید کرد؟
آقای مختارپور در انتهای مصاحبه با دویچه وله می افزاید: «بنا به دلایلی نظیر توسعه ارتباطات، گسترش شهرنشینی، افزایش سطح سواد و همچنین با تلاش چند نسل از زنان و مردان، جامعه ایران بشدت متحول شده و دگرگونیهای پراهمیتی در زندگی زنان روی داده است. زنان و دختران ایرانی که در دو دهه اخیر در فضاهای آموزشی و آموزش عالی توانستند به موفقیتهایی بزرگ دست یابند، اکنون در بازار کار و عرصههای مختلف اجتماعی نیز در تلاش هستند که سهمی درخور را به خود اختصاص دهند. در این میان، البته مردان ایرانی نیز بسیار تغییر کردهاند. آنها در خانواده نقشهای جدیدی ایفا میکنند و چه بسیار مردانی که با هدف انسانیتر شدن جامعه، دوشادوش زنان برای دسترسی آنها به مطالباتشان تلاش میکنند. متاسفانه این دگرگونیها اکنون نه فقط در کتابهای درسی بازتاب پیدا نمیکند، بلکه به نظر میرسد برخی برنامهریزان آموزشی همچنان در تلاش هستند، دانش آموزان را برای جامعهای عقب مانده و سرشار از تبعیضهای جنسی آماده کنند.
این پژوهشگر علوم اجتماعی معتقد است با وجود آن که کتابهای درسی کنونی در ایران، ممکن است با شکل دادن افکار و ارزشهای دانش آموزان، رفع تبعیضهای جنسیتی را به تاخیر بیاندازند، اما تردیدی نیست که با حضور زنان و مردان تحصیلکرده، این کلیشههای تبعیضآمیز، ملکه ذهن دختران و پسران مدارس نخواهد شد و این کودکان راه خود را برای رسیدن به جامعهای انسانی پیدا خواهند کرد که در آن انسان فارغ از جنسیتش یاور انسان باشد.