برنامه این هفته کنترلزد درباره جنبش زنان، از آموزش تا مطالبه حقوق مدنی و سیاسی بوده است. مهمان این برنامه پگاه بنیهاشمی، حقوقدان بود. خانم بنی هاشمی معتقد است «در پس هر تغییر حقوقی مطالبات و تلاشهای گستردهای صورت میگیرد». آنچه در ایران امروز جاری است مطالبه تغییرات قانونی است یا یک انقلاب؟
تاریخ مبارزات متشکل زنان در غرب با مطالبات برابری حقوق شهروندی پیوند خورده است. جنبش فمینیستی در غرب همزمان با انقلاب طبقه بورژوا علیه فئودالها، خانها و لردهای محلی و نظام پادشاهی مطلقه به عنوان بخشی از جنبش خلع مالکیت مطلقه و کسب مالکیت فردی بر ابزار تولید و بازار، حکمرانی توسط مردم و شکلگیری دولت-ملتهای عصر نوین از نیمه دوم قرن نوزدهم اعلام حضور کرد.
گرچه مبارزات زنان برای دستیابی به آزادی و رهایی از ستمهای جنسیتی سابقهای دیرینه در تاریخ شرق و غرب دارد، جنبش فمینیستی که با مفاهیم سازماندهی و تشکلیابی پیوند دارد در سپیدهدم انقلابات عصر نوین به میدان جنبشهای اجتماعی ورود کرد. اولین موج جنبش فمینیستی در راستای کسب حق رای و حق شهروندی گام برداشت تا سرانجام در دهه دوم قرن بیستم توانست این حقوق اولیه را به دست آورد.
دلیل پدیداری این موج با مطالبات حقوق اولیه شهروندی را باید در ماهیت نظامهای اقتصادی-سیاسی پیش از انقلاب صنعتی و تولد سرمایهداری به عنوان نظم جدید جهانی جست. در عصر فئودالیسم مالکیت بر ابزار تولید، محصول، بازار و تجمیع سرمایه مشخصا و البته منحصرا در اختیار خانها، اربابان و پادشاهان بود و پایهایترین شیوه تولید زراعت، دامداری و تولیدات وابسته به هر آنچه بود که از «زمین» استخراج میشد. از این رو ارزش افراد بر اساس مالکیتشان بر این شیوه تولید تعیین میشد و در نتیجه بردگان و رعیتها فاقد حقوق اجتماعی میشدند و جزو اموال ارباب یا خان به شمار میرفتند.
این درآمیختگی نظام اقتصادی و سیاستهای حکمرانانی که صاحبان ملک و «هر آنچه و هر آن کس در آن» بودند، ساختار مردسالاری را آن گونه استوار کرد که زنان که در پروسه تولید بیشترین سهم را از کارهای بازتولیدی غیرقابل معامله از جمله فرزندآوری یا نظافت و پخت و پز و پرستاری داشتند حتی از ارزشهای انسانی بینصیب میماندند. آنها حق مالکیت نداشتند و این یعنی از دست دادن پایهایترین ملزومات برای داشتن حق انسانی.
با فروپاشی این نظام کهن ریشه و پیروزی انقلابهایی که با تشکیل جمهوریها و به رسمیت شناختن حق مالکیت خصوصی برای هر فرد همراه بود، زنان نیز متشکل شدند تا ابتدا به عنوان یک فرد صاحب حق، «شهروند» شناخته شوند. بدین صورت بود که موج اول فمینیسم برای کسب حق رای که لازمه شهروندی است شکل گرفت و با گذشت یک قرن و نیم همچنان برای به دست آوردن حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و از همه مهمتر، حق مالکیت بر بدن و سرنوشت خود بیوقفه مبارزه میکند.
در ایران، اما، تاریخ جنبش زنان به بسیار پیشتر از پرداختن به حقوق شهروندی باز میگردد. از سردار «مریم بختیاری» و «زینب پاشا» گرفته تا «تاجالسلطنه» و تشکیل سازمانهایی مانند «اتحادیه غیبی نسوان»، جنبش زنان در ایران از آغازین روزهای فعالیت پیوندی محکم با کنشگری سیاسی و فرهنگی داشت.
غالب اعضای فعال تشکلهای زنان را زنان طبقه حاکم، درباریان یا نزدیکان به آنها تشکیل میدادند. از این رو، کنشگری در عرصه فرهنگی و سیاسی آنها نیاز چندانی به تغییر انقلابی شیوه تولید و نظام حکومتی نداشت و در نتیجه مطالبات قانونی از جمله حق رای در اولین موج شکلگیری سازمانهای زنان در ایران آنچنان بارز نبود.
سیر تحولات اقتصادی و سیاسی ایران به سوی سرمایهداری و جمهوریت نیز مسیری شبیه به غرب طی نکرد. با این وجود، با توسعه صنعت و نظام سرمایهداری مبتنی بر آن در ایران، مطالبات حقوقی نیز بر مطالبات جنبش زنان افزوده شد.
این نوع مطالبات پس از انقلاب ۱۳۵۷ و سرکوب گسترده تشکلهای مردمنهاد و اعمال محدودیتهای گسترده برای زنان در تمام عرصههای حقوقی اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و حتی فردی، مبارزه برای کسب حقوق مدنی و سیاسی برابر توسط تمام گرایشهای جنبش فمینیستی ایران دنبال شد. این مبارزات گاهی در کمپینهایی مانند «یک میلیون امضا» صراحتا اعلام و به حوزه تغییرات قوانین قضایی و مدنی محدود شده و گاهی با کارزارهایی انقلابیتر پا به عرصه خیابان گذاشته است.
این پرسش، اما، دائما مطرح شده است که با در نظر گرفتن شکل حاکمیت مطلقه و نظام مبتنی بر آن در ایران، آیا مطالبات حقوقی در جنبش زنان میتوانند کاری از پیش ببرند یا باید طرح این مطالبات را منوط به پیروزی انقلابی کرد که ریشه استیلای هر نوع حکومت استبدادی استوار بر مردسالاری را بَرکَنَد؟
مهمان هفتمین گفتگوی زنده از مجموعه کنترل-زد، پگاه بنیهاشمی، حقوقدان و کنشگری است که علاوه بر کنشگری و فعالیت حقوقی در ایران، در کشورهای غربی نیز فعالیت کرده است و بر هر دو جغرافیای انسانی و جنبشهایش دانش و آگاهی دارد.
او ریشه تفاوت جنبش زنان ایران با غرب و حتی دیگر کشورهای همسایه را در «موقعیت جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی ایران» دانست. به گفته او، قدمت تاریخی و فرهنگی ایران که به بیش از هزار سال پیش از اسلام میرسد، نقش زنان را در تغییرات فرهنگی و اجتماعی بعد از ورود اسلام به ایران متفاوت از کشورهایی با پیشینه تاریخی جوانتر میکند.
او معتقد است که اسلامی که زنان مسلمان ایران به آن اعتقاد دارند با زنان مسلمان دیگر کشورها متفاوت است، زیرا فرهنگ پیش از اسلام که در آن زنانی در سمتهای سیاسی، اداری و حکومتی بودند «سینه به سینه» در طول نسلها و اعصار مختلف به زنان امروز ایران منتقل شده است.
خانم بنیهاشمی با ذکر چندین نمونه مشخص از مطالبات حقوقی زنان در دوران معاصر، تاکید کرد که برای دستیابی به تغییرات حقوقی نیاز به جنبشهای مدنی و مطالبهگری اجتماعی است. او گفت: «در پس هر تغییر حقوقی مطالبات و تلاشهای گستردهای صورت میگیرد.»
به گفته بنیهاشمی، مردان نیز در کنار زنان در پیشبرد مطالبات برابریطلبانه زنان نقش موثری داشتهاند. او به ورود شرع اسلام به صحنه سیاسی و حکومتی اشاره کرد و گفت که این امر موجب شد که بسیاری از حقوقی که پیش از این با تلاشهای جنبش زنان به دست آمده بود، نه تنها از دست رفت بلکه قوانین محدود کننده از متون صدر اسلام استخراج و در سطح گسترده به اجرا درآمد.
به عقیده این پژوهشگر و حقوقدان، سیاستهای متشرع جمهوری اسلامی دستآوردهای جنبش زنان را دائما به عقب رانده است و تلاشهای کنشگران این عرصه را به بازپسگیری حقوق حداقلی پیش از این معطوف کرده است.
بنیهاشمی با اشاره به شماری از قوانین قضائی، از جمله قوانین خانواده، سهم الارث و حضانت، گفت که باید نقش تلاشهای اجتماعی و وجود کمپینهای مطالبهگر حقوق زنان را ارج نهاد، زیرا علاوه بر ایجاد تغییراتی هر چند کوچک و گام به گام در قوانین، بذر دانش و آگاهی اجتماعی را نیز پاشیدهاند و موجب شدهاند که جامعه خود به فکر تغییراتی بنیادین در موازات و بلکه تقابل با نظام قانونی و قضائی باشد.
مشروح این گفتگو را در اینستاگرام ایرانوایر ببینید: